فقط خودم و خودش
به پایان رسیده ام اما نقطه نمی گذارم … یک ویرگول میگذارم ، این هم امیدیست ، شاید که برگردی … دیروز هرچه می نوشتم عاشقانه بود
از امروز هرچه بنویسم صادقانه است عاشقانه دوستت دارم به سلامتیه اونی که دلم تنگ میشه واسش،اماوقتی روبرومه،دلش از سنگ میشه بازم،به سلامتیه اون که،هرکی رودید خنده کرده،تامنو جایی میبینه،زودی اخماش برمیگرده،به سلامتیه اون که،واسه رفتنش گریه کردم،دورهم نششتو گفتو واسه اشکام خنده کردن،به سلامتیش که هرشب،چشام ابریه،میباره،اما اون کنارشو سر،روی شونه هاش میذاره..." دلـــــــــــــم گرفته مث غروب پاییز
نوشته شده در یکشنبه 94/12/9| ساعت
5:53 عصر| توسط خودش میدونه اسممو| نظرات ( )
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |